..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

...جوانی...

 

با سلامی همچون حقیقت بی بویی گل شب بو در روز...

 

جوانی...

دورانی است شکست پذیر...دورانی برای پیروزی

دورانی برای خم شدن زیره فشار..........

دورانی پایه ای برای آینده ای روشن...

دورانی که عاشق می شی...بهش می رسی...

یا فقط حسرت بودن باهاش برات از جوانی تا پیری برات می مونه

دورانی که هزاران آرزوها در دل داری...

شایدم خیال پردازی..اما آرزوی موندنش برات می مونه...

دورانی که نگاه می کنی که عبرت بگیری....

اما شاید فقط یه نگاه باشه و تکرارش دوباره عبرت می شه....

دورانی که گاهی همدم دود می شی...میشه محرم رازت...

آخ...گفتم دود...تو چی هستی ...یه نعمتی! ...یا یه عبرتی ...

دورانی که فقط می خواهی بگردی.. بخندی...یا شایدم جهانگرد بشی

اما خنده هات همش خاطره می شه....داغ سفر هم به دلت می مونه.........

دورانی که دنباله دوست می ری...می شه همه جونت رفیق و مرام

اما نا مردی می بینی و فقط باید ببینی...و عبرت بگیری...

آه...ای جوانی که فقط دنیای تو زیباست و زشته...

جوانی کی می شه فهمید که تو چیستی....

تازه پیر می شی میفهمی جوانی چی بود !!!

 

اینم یه شعر دیگه از گروه پینک فلوید...باید بهش فکر کرد...

زمان

لحظه هایی که روز را ملال آور می کنند کنار بیتداز

تو با بی مبالاتی وقت را به هر ترتیب هدر می دهی

روی یک تکه زمین شهر زادگاهت بدو بدو می کنی

چشم به راهی تا کسی یا چیزی بهت راه نشان بده

 

خسته از دراز کشیدن در آفتاب در خانه می مانی تا

باران را تماشا کنی

 

تو جوانی و عمر زیاد است و امروز برای تلف کردن وقت داری

و آن وقت یک روز می بینی که ده سال وقت تلف کرده ای

هیچ کس نگفت کی بدوی. تو تیره شروع مسابقه را نشنیدی

می دوی و می دوی تا به خورشید برسی اما خورشید غروب می کنه

و دور می زنه از پشت سرت بیرون میاد

خورشید به نسبت همان است اما تو پیر شده ای

نفست بیشتر تنگی می کند..و یک قدم به مرگ نزدیک می شوی

هر سال کوتاهتر می شوی گویی زمان را پیدا نمی کنی

 

نقشه هایی که کشیدی همه پیر می شوند

زمان به پایان رسید ...داستان به پایان رسید...

 

یه توصیه: اگر صدایی را شنیدی حداقل سری تکان بده !!

 

 

 

 

 

نظرات 35 + ارسال نظر
آرش (وبلاگ پریچهر) جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ق.ظ http://cocacola.blogsky.com

سلام داداشی
خیلی متن های قشنگی داری...
خوشحال میشم که افتخار تبادل لینک رو به منم بدی...
جسارتاْ من لینک شمارو قرار دادم
به امید دیدار

باران جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:49 ب.ظ http://delvapasiii.blogsky.com

سلام دوست عزیز
اول اینکه تشکر کنم بابت اومدن به وبلاگم
می دونی واسه چی همه دروغ می گن؟واسه اینکه دروغ جزوی از زندگی هامون شده و تمام تاروپودمون رو پوشونده...

آشناترین غریبه جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:54 ب.ظ http://ashnatarin-gharibe.blogsky.com/

سلام. ممنون که به خلوت من سر زدید.
اینجا واقعا مطالب خیلی قشنگه..
موفق و پیروز باشید.

ستاره شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:59 ق.ظ http://www.mah-setare.blogsky.com/

مطالب خیلی قشنگی بود
کاش ما میتونستیم دور سر خورشید دور بزنیم و اونی که پیر می شد خورشید بو و ما مثل روز اول افسوس که نیست

[ بدون نام ] شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:03 ب.ظ http://asare-shamloo.blogsky.com

به پرواز شک کرده بودم من.

سحرگاهان

سحر شیری رنگی ِ نام بزرگ

در تجلی بود.

با مریمی که می شکفت گفتم«شوق دیدار خدایت هست؟»

ستاره شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:56 ب.ظ http://www.afsoongarlady.blogsky.com

چقدر ناامیدانه!چاره ای نیست اینا همش خصوصیات زندگیه تا جوونیمون نپریده باید بجنبیم .البته اگه این اینترنت فرصتی بذاره!

یاسمنگولی شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:07 ب.ظ http://yasmangoolabad.blogsky.com

سلام عزیز
با خوندن مطلبت یاد جوونی هام افتادم
یاد صدا هایی که شنیدم اما سری تکون ندادم
من هم آپ هستم
خوشحال می شم سر بزنی

نگین شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:12 ب.ظ http://sayetarik.blogsky.com/

راستش تنها چیزی که میتونم بگم اینه که نباید افسوس گذشته رو خورد و فقط باید عبرت گرفت!

کاملا درسته..

[ بدون نام ] یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:31 ق.ظ http://arezoo62.mihanblog.com

سلام دوست من متن قشنگی بود خیلی وقته اون ورا نمیایی
به هر حال دوست داشتی بیا......... ما به فکر دوستان هستیم اما.... خوب بگذریم.......... موفق و شادکام باشی....

عقربه دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:29 ق.ظ http://www.24marregi.blogsky.com/

سلام.
ممنون که سرزدی.
یه سوال برام پیش اومده!
شما چه جوری با وبلاگ من آشنا شدی؟
البته از این سوال گزینشیا نیستا D:
فقط چون من یه ماه پیش آخرین پستم رو نوشتم٬
و لینک وبلاگ رو هم جایی نذاشتم٬برام جالبه که شما دیروز سر زدی!

قهرمان فراموش شده دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:17 ب.ظ http://expiredhero.blogsky.com

میخوام اینجا با تو باشم
زیر بارونا دوباره
ولی افسوس نه تو هستی
نه دیگه بارون میباره

فریناز چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:21 ب.ظ http://acoldemotion.blogsky.com/

واای. به خدا اومدم. متنتون رو خوندم. نظرم دادم. نمیفهمم چی شده؟ :(
من مطمئنم قبل از نگین نظر دادم.
خلاصه باید ببخشید که دقت نکردم که ارسال شده یا نه.

فروز چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:13 ب.ظ http://kashiekeder.blogsky.com/

سلام
گذشته ها می دونید گاهی اوقات به خودم لعنت می فرستم که دوست داشتم بزرگ بشم که همه ان دوران رو تند پشت سر گذاشتم اما راستش هر گز ارزو ندارم به ان دوره برگردم ...خاطرات گذشته ، نمی دونم چرا ان وقتا روراستی بینمون زیاد بود چون نمی فهمیدیم! و یا هنوز کسی منفعت را برامون تعریف نکرده بود؟..در مورد ارزوها یا همان خیالپردازی فکر نکنم بشه کاملا گفت خیالپردازی اخه یه قمست از این دوران هست اما ارزو ماندنش ؟رفیق نمی دونم برایتان پیشامد یا نه اما دیگه ان ارزو را هم ندارم. همیشه حقیقت با واقعیت.......ولش کن. همان بی خیالی بهتره.

سلام
شاید....البته منم فعلا بی خیالم..

نگین چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ب.ظ http://sayetarik.blogsky.com/

کجا بودی؟!!!من آپم سر بزنی خوشحال میشم

شخص ثالث پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:36 ق.ظ http://shakhse-sales.blogsky.com

پس
ق د ر ش و ب د و ن
سربلند باشی

بید قرمز پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:52 ب.ظ http://bideghermez.blogsky.com/

آره واقعا باید خیلی بیشتر به این روزها بها داد. باید ارزش این روزها رو اون طوری که هست درک کرد.

نگین پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:08 ب.ظ http://sayetarik.blogsky.com/

نمیدونم چرا پاسخ به نظراتم مشکل پیدا کرده گفتم بیام اینجا پاسخ بدم." بابا چه دوستی ای؟دوستی در کار نبوده که یه طرفه باشه یا دو طرفه!!!!!ولی خوب اگه میفهمید که همه چیزو نمیشه با زور بدست آورد خیلی خوب بود!!!!!!!! مرسی که سر میزنی.

قاصدک پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:07 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

ما که دیگه پیر شدیم :دی

فریناز پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:25 ب.ظ

چرا آپ نمیکنی؟
:(

ساناز جمعه 3 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:31 ق.ظ http://ghatre-dar-bikaran.blogsky.com/

سلام
زیبا بود موفق باشی
ممنون که به من سر زدی خوشحال شدم
یا حق

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین جمعه 3 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:51 ق.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
ممنون به من سر زدی
خوشحالم که هنوز به دست فراموشی سپرده نشدم
از کامنتتم ممنون به من لطف داری نمی دونم چی بگم
غمهات کوتاه

خزان نوشت جمعه 3 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:29 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

سلام و ممنون.
عبرت یا نعمت؟؟؟ چه نکته ی جالبی بود!

امیرحسین شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:11 ق.ظ http://bigblackrat.blogsky.com

فریناز گفته چرا آپ نمیکنی .به نظر من این پست ارزشش رو داره که 100 بار دیگه تکرار بشه .حسابی تکونم داد و خوشحالم که قبلا متوجه این موضوع شده ام و خوشبختانه فقط 2 تلف شد و دارم جبران میکنم
ستاره گفته چقدر ناامیدانه . باید بگم که این بدترین برداشتیه که میشه از این متن کرد .اگر یک ریزه توجه کنه میبینه که با خوندن این متن باید حسابی عبرت بگیره
خوشحال میشم که آی دی تو رو تو لیست بلاگر ها اد کنم تا از آپ های هم با خبر باشیم

عسل شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:26 ق.ظ http://asalakeman.blogfa.com

I aM tirEd oF bEing HeRe
I aM tirEd oF mYsElf
I aM tirEd oF YOU
I aM tirEd oF beiNg sOme oNe El$e
I aM tirEd oF liVing sOme OnE eLsE
I aM tirEd oF tHiS fuking life's rUles
I aM tirEd oF All the WaYs
I aM tirEd oF mY friEnds
I aM tirEd oF eVeRy onE
I aM tirEd oF whOle daMn liFE
I aM tirEd oF EvEry thiNg
I waNna SLEEP fOr EveR
there i$ No WaY to HEAL

[ بدون نام ] شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:10 ب.ظ http://nargesezard.blogsky.com

سلام.ممنون به اتاقک من اومدی. اگر بد نگذشت باز هم بیا.خوشحال میشم.<اگر صدایی را شنیدی حداقل سری تکان بده.> شاد زی.

نگین شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:58 ب.ظ http://sayetarik.blogsky.com/

سلام چرا انقدر دیر به دیر آپ میکنی؟!1

علیرضا(eblis) شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:40 ب.ظ http://sezef.blogfa.com

سلام
خوبی رفیق شفیق......
دیگه از ما یادی نمیکنی......
یادت هست......(هیچستان.....)
الان دوباره شروع کردم......
میخوام این دفعه تا اخرش برم.....
یا من روی خودم رو کم میکنم یا روم کم میشه.....
در هر صورت باز هم مثل قبل بازنده هستم.....
همیشه بازنده بودم.......

حسین دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:52 ق.ظ http://www.hossein9656.blogsky.com

قشنگ بود
پیش ما هم بیا

هیچ اسمی ندارم دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:35 ب.ظ http://the-bird.blogsky.com

هی...
ما که پیر شدیم...
ممنونم که سر زدی بهم.

آشناترین غریبه دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:33 ب.ظ http://ashnatarin-gharibe.blogsky.com/

هرچه بینا چشم، رنج آشنایی بیشتر
هرچه سوزان عشق، درد بیوفایی بیشتر
هرچه دانش بیشتر، وامانده تر در زندگی
هرچه کمتر فهم، کبروخودنمایی بیشتر
هرچه دل رنجیده تر، سوز جدایی بیشتر
هرچه سر آزاده تر، افتاده پایی بیشتر
هرچه تن شایسته تر،شوق رهایی بیشتر
هرچه بازار دیانت گرم، دلها سردتر
.............................................................
سلام دوست عزیز.
امیدوارم که خوب باشی و همیشه موفق
فعلا ....
علی علی

سپهر سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:09 ق.ظ

دیگه به من سر نمی زنی
منتظرتم بیا پیش ما

فریناز چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:04 ق.ظ

چرا اپ نمیکنی؟ منتظرم. خبرم کن. مرسی.

یگانه پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:31 ب.ظ http://kolbemehrabooni.blogsky.com

سلام...
وب لاگ جالبی دارید. متنهایی هم که نوشتید قشنگن. ممنونم....
همیشه شاد و سلامت و موفق باشید.


****

دلها از یاد برده اند که زمانی لطیف بودند
زمانی در پوششی از پر و پرنیان نازکتر از حریر آرمیده بودند !
قصه غصه های دلها
میسوزاند تار و پود وجودت را
شیشه ظریف احساسشان ترک برداشته
چگونه بند شود به جایی آنگاه که راحت تر و سریعتر از پلک زدنی میشکنندشان

*****

ستاره دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:28 ق.ظ http://setareh-banoo.blogsky.com

سلام
ممنونم که بهم سر میزنی.
با اجازه من لینکت می کنم.
موفق باشی

نسرین سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:58 ق.ظ

جوانی.......! تمام این حرفارو قبول دارم! ببین تو جوانی ماها خیلی کارا می کنیم! که به نظر خودمون درستن! تازه بهشون افتخارم می کنیم! تو جوانی و عمر زیاد است و امروز برای تلف کردن وقت داری.......! اینو چند بار که آدم بخونه به نظرت به چی میرسه؟ جوانی! ببین من همش ۱۸ سالمه اول جوونی! شورو شوقه همه چیزو دخترای هم سن و سال من دارن! ولی من چی؟ یه آدم که همه وقتشو گذاشته واسه بچه های فقر! نفست بیشتر تنگی می کند..و یک قدم به مرگ نزدیک می شوی


هر سال کوتاهتر می شوی گویی زمان را پیدا نمی کنی
یا حق!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد