سلام...
امشب از اون شباست که من بد خرابم...
خراب از موندن در خود و بودن در بی خیالی
من دارم خراب بی خیالی می شم ...
خرابی که می خواد وانمود کنه بی خیاله اما تو دلش آشوبه
باید جنگید ...جنگی بی سرو صدا...
حالا جالبه بدونی که نمی دونی باکی باید جنگید
می دونی می گن آدم گاهی باید با خودش بجنگه..
جنگ با خودت...با عقیده های کاذب با چیزهایی که یه روز
شاید مسخره اشان می کردی اما الان همه وقت با خودته...
شدن مونس فکر های شبانه ات
فکرهایی که همراه همیشگی دودی هستند که دروجودت دنباله
بی هدفی می گردن...
چه می شه کرد...فعلا صبر.....شایدم همون بی خیالی......
به قوله
فرهاد...
هر چند ز کار خود خبر دار نی ام
بیهوده تماشای گر گلزار نی ام
بر حاشیه کتاب چون نقطه شک
بی کار نی ام اگر چه در کار نی ام
امروز در این شهر چو من یاری نیست
آورده به بازار و خریداری نیست
آنکس که خریدار بدو را یم نیست
وانکس که بدو رای خریدارم نیست
خواننده فرهاد...شاعر...
روحت شاد...
یه توصیه: لذت واقعی را در کنار اونایی که دوستمون دارن تجربه کنیم
.....................................................................................................................
یعنی اگه هیچکی ما رو به خاطر خودمون دوست نداشته باشه لذت واقعی در کار نیست .... ؟
سلام
شاید اگر ما به اون طرف دل بسته باشیم فقط خودمون را سره کار گذاشته باشیم
و اون طرف هر لحظه امکان داره ما رو با تمام روئاهامون تنها بزاره...
سلامی به بزرگی دلهای دریائی ...
گفت بروم تا شاید قدری آرام گیرم
گفت بروم تا شاید قدری حال و هوای دلم صاف شود
گفت بروم ..
بروم به سوی دریا...به سوی مادر آرامش ..
تا شاید با بزرگیش با اندک موجش قدری از دلتنگیم را بشوید و با خود ببرد
تا مگر شاید طوفان چشمانم برای دقایقی بند آید
تا مگر لحظه ای گوش زمان از نوای هق هق من باز شود...
گفت بروم تا مگر شاید دریا صدای نازنینت را به گوشم برساند
اما نه..دریا صدای او را برایم نیاورد هر چه انتظار کشیدم پوچ و بیهوده بود..
نه دریا نه ساحل دریا...و نه هیچ چیز دیگر
نمی تواند باعث آرامش من باشد الا...
نه هیچ بگذار جمله ا م ناتمام بماند...
می گذارم آسوده باشی شاید دگر دل تو نمی خواهد اسم زیبایت خطی خطی های دل نازنین را زینت ببخشد .
سلام ممنون که اومدی
خوشحال شدم فصل همیشه تنها رو توی لینک دو ستان دیدم .
من هم شما رو در دل وبلاگم جای خواهم داد .
همه لحظه هایت سبز
ممنون از پیام تان
تشکر اگر فقط به این وبلاگ سر بزنید http://www.garajian.blogfa.com
همه مردم از خوشبختی حرف میزنند ولی کمتر کسی است که معنای آن را بداند.....
راستی خوشبختی یعنی چی؟!!!
خوشبختی یعنی درک درست از زندگی...کناره کسی بودن که اونم دوست داره کناره تو باشه..
سلام
ممنون که به من سر زدی
سلام
خیلی خوب نوشتید...به نظر منم فقط صبر باید کرد..
این شعره هم خیلی قشنگ بود..
ممنون که سر زدید..موفق باشید
وای که چقدر سخته! که بخوای بیخیال باشی. به خودت و دیگران نشون بدی که بیخیالی اما دلت...؟!!!
منم دو هفتس دچارشم! خیلی سخته.
پس اونایی که ما دوستشون داریم چی؟؟؟ چرا همیشه یا دوست داری یا دوست دارن؟!! چرا هیچ وقت دو طرفه نیست؟!!! البته به جز خانواده!!!
سلام
شما ۲ هفته هست من ۴ ساله...
سلام
جنگ با خود؟ میدونی یا دچار تردید شدن در باور یجای یه لحظه از فکر کردن، تصمیم گرفتن دست بر می دارم و با خودم میگم :این چیزیه که می خوام ؟ در فکر کردن در ..چطور بنویسم یهو متوجه می شم که دارم به ان اصلهای وجودیم خیانت می کنم ان وقت بی خیالی هیچ فاید نداره یه طوری باید کنار امد.
دوست داشتن دیگرون ؟ نمی دونم شوخی کوندرا رو خوندی یا نه اما به قول لودویک دوست داشتن بستگی داره که ما تابع شرایطشان باشیم (و یا تابع شرایطمان باشن)این طور فکر می کنم . اگر می خوای بخوانیش یا خواندیش یه سر به http://www.bichakmeh.blogsky.com/
بزن و مطلبش رو درباره شوخی میلان کوندرا بخون .
سلام
نظرم رو قبلا برایتان فرستادم یه عادت قدیمی وشاید کنجکاوی باعث شد بیایم جواب نظرم را بخونم ..انگار شما تاییداش نکردید ویا بهتان نرسید ؟ اما هنوز هم فکر میکنم جنگ باخود نیست یه جور .. . دچار تردید شدن در باور یجای ..
سلام
کشیدن..دیدن ... بعضی چیزهایی که باید ببینی..شاید تو یه نگاه بخندی اما در خودت بشکنی..من خراب عقیده هایی شدم که فقط گاهی خندیدم.اما الان فقط باید فکر کنم که چرا فقط خندیدیم.. حالا هم باید تکرار گذشته نکرد..فقط تکرار نکرد..
شاید اینجوری جنگ با خوده عقیده هستش..با چیزهایی که قبلا خندیدی اما الان فقط فکر می کنی اما هنوزم ته دلت قبولشون داری...
آنکس که خریدار بدو را یم نیست
وانکس که بدو رای خریدارم نیست
پست قبلی من رو دیدی ؟
همینه میخوام این دفعه درستش کنم
این بهتره البته با اجازه شما
الان چند روزه خیلی درگیره درس و پروژه هام شدم حتما بعد از امتحانام این کار رو میکنم
نمیدونم چرا هر وقت میام تو وبلاگت متن هایی که نویسی بدجوری به دلم میشینه
خیلی قشنگ مینویسی
همه نوشته هات آدم رو میگیره
مخصوصا توصیه های قشنگت
دلم نمیاد برم
دلم میخواد بشینم اینجا تا فردا صبح باهات حرف بزنم
پسر تو معرکه ای .
قربانه معرفت شما...
سلام
جنگ با خودت قدرت بیشتری نسبت به جنگ با دیگری می خواهد. افراد قدرتمند موفق اند.
امیدوارم روزی برسه که همگی شجاع باشیم.
آمین
سلام عزیزم
چه غمگین .... اما محشر
به قولی :
امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم
در مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم
منم آپم
مرسی می شم سر بزنی
آی گفتی...................................
آخ..................................
خدایا..........................
هی داد............
بیخیال.
سلام مرسی که به شب سرد سر زدی....
و دوست دارم ..بیای و (حیات نوین ) رو بخونی....
به نام تنــهاتـرین تنــها
00000000000000000
پـــرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است ...
000000000000000000
با سلام و درود فراوان به شما دوست عزیز
از اینکه من حقیر تنهاترین رو در دل وبلاگتون جای دادید تشکر می کنم و لذا متقابلا من هم این کار رو کردم ... شاید باورت نشه اما من این لینک کردن ها رو یه نوع دوستی میدونم و امیدوارم بتونم همراه خوبی واسه شما باشم
بهترین آرزوها رو از خداوند منان برای شما آرزومندم.
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
_____________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان
قربانه معرفتت..
زیبا بود. شهر فرهاد محشر بود...شاد باشی و شاداب
سلام
معتقدم اگه از هویت علاقه به عنوان یه عشق واقعی و نه هوس مطمئن باشیم شاید بهتر باشه پاکی قشنگیش رو به یه ؛لذت عرفانی؛ تعبیر کنیم. همین لذت عرفانیه که طرفین رو به خدا نزدیکتر می کنه. و براستی باید قدر همچین عشقی رو دونست. خیلی ها عاشق میشن... خیلی هم داغ عاشق میشن و حتی تا فرط جنون میرسند اما هرگز به این فکر هم نمی کنن که نکنه عشقشون هوس باشه. هوس همیشه اون حالت کثیفی که تو فکر عامه ی افراد میاد نیست.
در ضمن با جوابی که به کامنت ؛پسر خاله؛!!! دادین موافق نیستم. شاید هم منظورتون رو اشتباه فهمیدم. اما کلا این دیدگاه رو زمانی قبول دارم که در شروع عشق باشیم. اون موقع خوبه به اینکه عشقمون دو طرفه باشه هم فکر کنیم. اما اگه شرایط به گونه ای شد که معشوق با عاشق همراهی نکرد باز هم این دوست داشتن می تونه حالت لذت پاک بگیره. حداقل برای شما که گفتین ۴ سال عاشق بودین. اگه تو این مدت معشوق باهاتون همراهی نکرده باشه و شما هنوز عاشق باشین نشون از پاکی و محکم بودن عشقتون داره. و این به نظر من غرور آفرینه... و این یعنی همون لذت واقعی. کمی فکر کنید...
ما هم آپ هستیم. راستی شاید براتون جالب باشه اگه بگم ما هم از زمان شروع عشقمون حدود یکسال و نیم میگذره و از زمانی که من متوجه عشق محبوبم (رامین) شدم و بخاطر لیاقتش همراهش شدم ۸ماه میگذره. تقدیر ما رو خیلی دور از هم قرار داد. هزار کیلومتر فاصله! و تا حالا هم ۳ بار بیشتر همدیگه رو ندیدیم... سختی های خیلی زیادی هم داریم. البته همه ی این سختی ها رو خودمون انتخاب کردیم تا وصالمون نقصی نداشته باشه.در واقع نباید بچه شد!!!!!!!!!!!!! و ظاهرا ثمره ی تلاشمون کم کم داره نتیجه میده. برامون دعا کنید...
نمی دونم چی شد که وقتی به بلاگتون اومدم یه دفعه شروع کردم به دردودل!! شاید صداقت و سادگی خاص بلاگتون باعثش بود. در هر صورت شرمنده ی طولانی شدن کامنتم هستم. بزرگواری خودتون رو پیشکش شرمندگیم کنین.
نقد روی پست های بلاگ ها رو دوست دارم.خوشحال میشم اگه دوستان خوبی برای هم باشیم. اگه آرشیو بلاگ ما رو باز کنید بیشتر باهم آشنا خواهیم شد
یا علی
می دونی من ۴ ساله فقط سکوت کرده ام..
البته دیگه بازی تموم شد و شاید من بازنده شدم..
معشوقه من همراهم بود..اما من نتونستم درک کنم وقتی رفت فهمیدم..می دونی من با خیلی ها بودم اما وقتی با اون بودم آرام می شدم...شاید همه یه بازی بودو بس..
کسی که لیاقت عاشق بودن داشته اشه عاشق می مونه..
من بهشون می گم آن یادهای که ته مغزت جا خوش کردند و وقتی تازه یاد گرفتی تا شانه هایت را آسوده بندازی بالا به سراغت می ان مثل صدای ناخن تمام وجودت را سیخ سیخ می زنه.سهراب تو شعر جان گرفته توصیف قشنگی ازش داره:با خیالت می دهد پیوند تصویری / که قرارت راکند در رنگ خود نابود.
من فکر می کنم باید مسائل رو حل کرد بی تفاوت بودن بدتره چون نهایتا همه اون چیزهایی قبلی رو به همراه داری و فقط می خوای روشون سر پوش بذاری.
سلام
منم دنباله راه حل هستم..
تا حالا هم چند راه را رفتم اما بی نتیجه...
سلام . ممنون بابت لینک
بلاگ زیبای شمات هم به لیست علاقه مندیهای ما اضافه شد
بهتون سر میزنیم
یا علی
سلام . بیشتر از همه از profile شما خوشم اومد.متن خیلی قشنگی داشت .
سلام دوست عزیز
وبلاگت قشنگه.یه جورایی باهات احساس همدردی میکنم چون مثه خودت تنهام با این تفاوت که من احساسمو ابراز کردم ولی با این وجود تنهام گذاشت و رفت...
در ضمن ممنون که به وبلاگم سر زدی.خوشحال میشم بازم بیای.
به امید رسیدن به ارزوهای پاک و ابیت
لحظات سختیه. خیلی سخت. وقت کلنجار رفتن با خود... برای خیلی هایمان پیش می آید...
سلامم...
مرسی از اینکه ما خوشحالیم شما هم خوشحالید.
۲ تا سوال؟
۱-این سروده خودتونه؟
۲-شما دختری یا پسر؟
مرسی سر زدید.
وبلاگه غمگینی دیرین.
سلام
۱.این شعر از خودم نیست..
۲.من پسرم...
سلام
ممنون !
وبلاگت زیباست !
موفق باشی
هیچ وقت دست به دست غولی مدهید،زیرا ترحم او بسیار سخت است،هم آغوشی عاشقانه اش نیز بدن را خرد می کند.
سلام چه عجب؟!!!!!!!بالاخره آپ کردی! راستش فکر میکنم جنگ با بی خیالی هیچ ارتباطی ندارن !فکر میکنم میخای بی خیال باشی ولی در اصل با خودت در جنگی.راستی اینم نگفته بودم که از توصیه های آخر متنت خیلی خوشم میاد.مرسی از کامنتت.
زندگی رو می بینی؟
شاد باشی
بیانیه دفتر ننه صغری در امور مبارزه با فیلم های سوپر و مستهجن.
به روزم. قربون قدمت
سلام!راستش نمیدونم نظرم واقعا گم شده یا من نمیبینمش!!!!!! البته من 4دور گشتم!!!!!انگار ارسال نشده!حالا نظر من گم بشه شما نباید سر بزنی؟!دیر دیر که آپ میکنی دیر دیرم سر میزنی! خلاصه که شاکیم دیگه.. چه خوبه که بتونی تو این جنگ پیروز بشی و بیخیال همه چیز بشی من که تو این جنگا عمرا پیروز نمیشم اگه یه روز بتونم یه ذره بیخیال شم اونروز بهترین روزه برام!اینم بگم که توصیه هایی رو که آخر متنات میذاری خیلی دوست دارم و به نظرم خیلی کار جالبی کردی.من آپم و منتظرت
من هر وقت به اینجا سرزدم همش یاس وناامیدی وناراحتی دیدم .چرا همیشه یاس وناامیدی دراینجا هست نمیدونم !ولی خوبه بااین همه افکار ناراحت کننده وناامید کننده ای که در سرته ودر وجودت رخنه کردی بجنگی. مگه ما چند سال تو این دنیا هستیم که اینقدر به خاطرش غصه بخوریم وخودمون عذاب بدیم .همیشه فکر کن اگر یه بار مرده بودی ودوباره متولد میشدی چیکار میکردی؟ نمی گفتی ولش کن ارزششو نداره؟!
سلام عزیز
چرا آپ نکردی؟
من به افتخار انتخابات آپ کردم
تو به من رای میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آن چه هستیم نتیجه ی افکاریست که در سر داریم. بودا
تو باید تفکراتت رو عوض کنی. در ضمن سکوتم مثل صبر همیشه خوب نیست.....
درسته...
اما فعلا کاری نمیشه کرد..
خوب می خوام واسه همشون نظر بدم! ببین جنگ خوبه! منم جنگیدم می دونی به چی رسیدم یه زخم رو قلبم! عشقشو حک کردم رو قلبم! لذت واقعی رو میشه یه جوره دیگه بدست آورد! ببین زندگی همش در کنار اون کسی که دوسش داریم زییا نیست! زندگی مگه چیه؟ ببین مگه ماها از زندگی چی می خوایم؟ عشق؟دوست داشتن؟معرفت؟صمیمیت؟پول؟تنفر؟ دروغ؟ کدومشو من که هیچ کدومشو نخواستمو نمی خوام! یه زمانی عشق می خواستم ولی دیگه نمی خوام!
salam khobin ey wal dare faghat bekhatere farhadet daram barat nazar mizaram khiyli bahal bod matnat ye sari bezan be ma namak gir nemishi by