دوران دبیرستان۲

سلام

می خوام یه خاطره باحاله دیگه از دبیرستان براتون بگم

ساله سوم بودیم.منم کناره یکی از بجه ها میزه چهارم می نشستم سره کلاسه فکر کنم شیمی بود

من یه شلوار پام بود از این شلوارهای کتون.یادمه نخهای اون شلوار کمی کلفت بودن

دقیقا وسط پاهام یا همون خشتک یه ذره شلوارم نخ کش شده بود

یه نخ بود که آویزون بود می خواستم بکنمش هر کاری کردم نشد یعنی اگر می کشیدمش پاره می شد

این رفیقه من یه فندک تو جیبش بود البته اون سیگاری نبود ولی همراهش بود

به من گفت که بیا با آتیشه فندک بسوزونمش

منم قبول کردم.جونم براتون بگه اونو آتیش زد از پایینه اون نخ

یه دفه اومد بالا و دیدم وسط پام دود می یاد.آره وسطه پام آتیش گرفته بود . با دوستم با دست خاموشش کردیم

شلواره منم سوخت.آقا یه بویی سره کلاس پیچیده بود .معلمه ما هم دنباله بو می گشت و می گفت چرا بوی سوختن می یاد

ولی ما رو پیدا نکرد.وای که چقدر خندیدیم

.اینم به خاطره باحال از دورانه گذشته من که رفته دیگه نمی یاد

من موندم و خاطراتش...