..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

با سلام...

 

دوستی من را به بازی دعوت کردن...

البته من خودم دوست داشتم همیشه یه روزی بنوسم که چرا پناه حرفام وبلاگ شد....

یه روز از همین روزها...

اوضاع من زیاد جالب نبود....راستش چند شکست شاید تلخ در عین حال برام افتاده بود...

خوب گاهی تو اینترنت چرخی می زدیم...نمی دونم از کجا بود که ناگهان وبلاگه عاشقانه های نرگس را دیدم...

راستش داستانه رسیدن دو نفر به هم...و کلیه اتفاقهایی که راشون افتاده بود را ماهرانه و زیبا نوشته بودن...

یادمه تا نیمه های شب همش را خوندم...خیلی دلم هم بد گرفته بود...

همیشه دوست داشتم که یه سایت داشته باشم اما چطور؟؟؟

خوب کم کم با بلاگ اسکای آشنا شدم........................

اول یه وبلاگ ساختم...خوب من اسمه اوله وبلاگم را پسری در راه گذاشتم.....................

بعد کم کم از مسائلی که می دیدیدم (اجتماعی)و آزارم می داد می نوشتم.....................................

بعد کمکم فکر کردم اسمه وبلاگم را عوض کنم....خوب آخرش خوردیم به دیوار....................

من همیشه از دیدینه دیوار لذت می بردم...نمی دونم عاشق ترکیبش بودم.....

از طرز چیدن آجرهاش خیلی لذت می بردم.............................................................

خوب کمکم دیگه شروع کردیم به نوشتن درد و دل هامون....با خیلی از دوستان دوست شدیم..

نمی دونم همراز هم دیگر شدیم..........خیلی حرفها را زدیم...خیلی چیزها شنیدیم...

گاهی به هم آرامش دادیم...گاهی هم درد دوستامون شدیم...........

اینجا یه محیطیه که دل های پاک و زیبایی عضوش هستن.........................................

شاید همی طور شد که من 2 ساله دارم از درد و دلهایم می نویسم.............

نمی دونم اما من زمانی که دلم واقعا می گیره...میام و اینجا می نویسم..................

.............دوستان هم خیلی لطف داشتن....................................................................

خوب...دوستانه خوبی پیدا کردم...یه دوستی مجازی زیبا....خیلی بهر از دوستی های دیگه!

 

نسرین خانم - شیما خانم - هستی خانم - مرجان خانم - آقا رامین - صنم که از پشمون رفت-

یاسمین خانم - نگین خانم - فریناز خانم - آقا سیاوش - بید قرمز - پسر خاله -

هاله خانم - صونا خانم(اونم فعلا رفته) - شایان(اونم رفته) - یاس و رازقی و بهار نارنج -

فروز خانم - فردان خانم ـ آدمک باران - و بقیه دوستان...

 

اینان شاید کسانی باشن که همدم تنهایی بودن...

خیلی ها هم از دوستان ما را با تنهایییمون گذاشتن و رفتن..و شاید فقط خاطراتشون برامون مونده...

شاید روزی فرا برسه که ما هم این دوران برامون خاطره بشه...

................................................................................................................

 

...آینه...

 

می بینم صورتم را تو آینه...

با لبی خسته می پرسم از خودم

این غریبه کیه از من چی می خواهد...

باورم نمیشه هر چی می بینم...

چشام را یه لحظه رو هم می زارم...

به خودم می گم که این صورتکه...

می تونم از صورتم ورش دارم..

می کشم دستم را روی صورتم...

هر چی باید بدونم دستم می گه...

من را توی آینه نشون می ده....

می گه این تویی نه هیچ کسه دیگه...

 

جای پاهای تمومه غصه ها...

رنگه غربت تو تمومه لحظه ها...

مونده روی صورتت تا بدونی...

حالا امروز چی ازت مونده ...یه جا...

 

آینه می گه تو همونی که یه روز...

می خواستی خورشید را با دست بگیری...

ولی امروز شهر شب خونت شده...

ولی بی صدا تو قلبت می میری..

 

می شکنم آینه را تا دوباره...

نخواهد از گذشته ها حرف بزنه..

آینه می شکنه...هزار تیکه می شه..

اما تو هر تیکه اش عکسه منه...

عکسها با دهن کجی به من می گن...

چشم امید را ببر از آسمان...

روزها با هم دیگر فرقی ندارن....

بوی کهنگی می دن تمومشون..........

 

به یاده فرهاد...

 

 

نظرات 40 + ارسال نظر
شیما سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:25 ب.ظ http://just-a-day.blogsky.com

سلام.چقدر این نوشته ات به دلم نوشت. و چقدر اون شعر اشکم رو در آورد.
از اینکه اسمم جز دوستات بود اونم همون اولا کلی ذوق کردم.باورت میشه؟
توی همین دنیای مجازی میون همین دوستانی که شاید نه کاملا میشناسیمشون و نه حتی در آینده خواهیم شناخت یه پیوند خاصی بوجود اومده.همه همراز هم شدن همه به هم کمک می کنن که آروم باشن گاهی هم همفکری میکنن تا درست تصمیم بگیرن و اینا خیلی قشنگه.
....حوفق و پیروز باشی!

بی کلام سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:59 ب.ظ http://be-happy.blogsky.com

سلام
می خوام از دوست مجازی یه مطلبی رو واست بگم
؛ یه دوست مجازی تو نت دارم . سه سالی هست که با هم حرف می زنیم و دوستیم . بهش می گم دادا . اصلا هم تا حالا همو ندیدیم . حتی صدای همو نشنیدیم . تابستون پارسال بود . شایدم پریسال . به شدت به پول نیاز داشتم . ۶۰۰ هزار تومان . تنها کسی که کمکم کرد دادا بود . باورت میشه . به آدمی که هرگز ندیده بود پول قرض داد .... برای دل به هم دادن نیازی به دیدن و شنیدن نیست . دل خودش همدمشو پیدا می کنه . رفقاشو پیدا می کنه . حتی از پشت اینترنت . شاد باشی .

بانوی مهتاب سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:16 ب.ظ http://www.banooyemahtab.blogsky.com

مرسی که اومدی..
میدونی..
میخوام هیچ کس نشناسدم..
احساس میکنم داره خفه میشم..
یه جورایی میخوام گند زدایی کنم!

خزان نوشت چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:16 ق.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

سلام
قبول دارم که اینجا همه چیز یه جور دیگه است. اما گاهی هم با ادم هاش که بیشتر اشنا می شیم همون قدر تجربه ی بدیه که اشنایی با ادمهای بیرون از این دنیای مجازی.
تنها خوبیه اینجا اینه که ادم ها از دست هم رها هستند. با هم اند و با هم نیستند! دوست اند اما با فطرتشون با هم دوستند....
خلاصه موفق باشی دوست من

پرستو چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:45 ق.ظ http://avayidarbaran.blogsky.com

سلام نوشته های زیبایی دارید
موفق باشید

علی چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:08 ب.ظ http://alisalar.blogsky.com


با درود و سلام؛
بسیار خرسندم از اینکه به سرای شما راه یافته ام و بسی استفاده بردم .
فرصت کردید به بنده هم سر بزنید.
در مورد تبادل لینک یا لوگو نظرتون را بهم بگین
ومنو از نظرات ارزنده خود بهره مند سازید
با احترام

نسی جوون چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:29 ب.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلام دوست جوونی.....خوفییییییییییی یا بهترییییییییی؟
اول از همه تشکر کنم بابت این که من و قابل دونستی و جز دوستات حساب می شم....
بعدشم من کم پیدا نیستم پسر خوب.... دوباره چند روزه قاطی کردم....سیمام بهم ریخته.....
بعدشم باز این شعرا گذاشتییییی......
به خدا هر وقت این شعرا رو که می زاری ها می خونم از این رو به اون رو می شم.....

خوبی نسرین خانم...
چه می شه کرد...این شعر ها منم از این رو به این رو می کنه...
البته من چند سالی هست که از این ترانه ها گوش می کنم...
ولی اینو فهمیدم که آدم باید برای گوششم ارزش قائل باشه...

نسی جوون چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:44 ب.ظ

این و خوب اومدی........:روزها با هم دیگر فرقی ندارن....

بوی کهنگی می دن تمومشون..........
همه روزا تکراری شده..... همش یه شکله... از صبح تا شب باید جوون بکنی واسه چی واسه کی نمی دونم.....؟
زندگی خیلی سخت شده..... به خدا هر چقدر آدم میدوه هیچ فایده ای نداره....
می دونی از وقتی دوستایی مثل تو رو پیدا کردما بعضی چیزا رو راحت تر می تونم تشخیص بدم....!
می دونی وقتی خوندم و دیدم نوشتی از دیوار خوشت میاد خندم گرفت چون منم از دیوار خوشم میاد نه واسه خاطر چیدنش بلکه به خاطر یه چیزاه دیگه..... نخندی هااااااااا
چون همیشه می خورم تو دیواررررررر:خنده :خنده
دوست جوونی من با همه آدما فرق می کنم تو این هوا به این گرمی اهواز بگو کی سرما می خوره که من خوردم.....

نسی جوون چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:50 ب.ظ

آخ جوون چه حالی میده اینجا حالا خوشم میاد هی نظر بدم.....
که دیگه نگی کم پیدا شدم......
ببین من میرم و بر می گردم......
تا شب......
یا حق!

نسی جوون چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 ب.ظ

به نام خدا
سلاممممم.....
دیدی بازم اومدم...... اول از همه ای ول همشهری.....
زودتر می گفتی همشهری تا هوات و بیشتر داشته باشم.....
(خیلی بچه پروئم به دل نگیر)!
اون جا چی کار می کنی پسر خوب.....؟

مثله همه اینجا زندگی می کنم...

نسی جوون چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:45 ب.ظ

می دونی دیگه روم نمی شه بپرسم اسمت چیه...؟
بابا همشهری حداقلش بگو ببینم اسمت چیه؟
همیشه فکر می کردم خودم یه آدم لج باز و یه دندم....:دی
تو که بدتره منی........

نسی جوون چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:48 ب.ظ

راستی اول بزار یه چیز و بگم....
به خدا من منظوری از این شوخی هایی که می کنم ندارم.... دوست ندارم یه وقت از دستم ناراحت بشی هاا....
ولی اصلا نمی تونم مثل بقیه یکم جدی باشم....
همیشه هر جا هم میرم با خنده و این چیزا وارد می شم....
البته با هر کسی زود اخد نمی گیرم ولی خوب کلا آدم خیلی راحتی هستم....
(الان داری پیشه خودت می گی به من چه.... داری می گی به دختره رو دادم بازم پرو شد):)))))
ولی دوست جوونی توئم یکی از بهترین دوستایه منی حالا هم که همشهری شدی که دیگه جایه خود داری....

نسی جوون چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:51 ب.ظ

بعدشم اگه ناراحت می شید یا چیزی بگید به خدا محترما صحبت می کنم.... بزار یه ذره برات حرف بزنم....
سلام آقای سکوت دیوار.... حال شمااا...؟
وبلاگ زیبایی دارید....خیلی هم با احساس می نویسید... امیدوارم همیشه شاد باشید...:))))) من شما رو لینک می کنم اگه دوست داشتین من و لینک کنیدوووو به کلبه منم سر بزنید....:))))
می خوای از این به بعد این شکلی به حرفمممم....

نسی جوون چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:56 ب.ظ

در کل من آدم خیلی پر حرف و شیطونی هستم واسه همینه که حرف کم نمیارم.....
لالا لالا گله پونه بیا که بدون تو دل خونه
بیا که بدون تو تنه خستم لبریز از حس جنونه....
لالا لالا گل لاله زندگی بی تو واسم محاله...
بیا از اون وقتی که رفتی این دل همش داره می ناله...

نسی جوون چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:59 ب.ظ

خوب دوست جوونی من برم ولی بازم میام....
آخه تا ننداختیم بیرون برم دیگه....
وگرنه من که حرف واسه زدن زیاد دارم....
به جوونه چشام قسم هر حرفی هم می زنم بدون منظوره....
به خدا با اینکه دلم خیلی این چند روزه پره ولی دوست دارم همش با دوستام بگم و بخندم...
واسه همین نارات نشو از دست من اگه هم حرفی می زنم....
همش از رویه شوخی.....
هیچ منظوری هم ندارم.....
همیشه هم گفتم اگه حرفای من ناراحتت می کنه دیگه سعی می نم درست نظر بدم....
ولی به خدا بس که شیطونمااا نمی تونم....
تا بعد همشهری عزیز....
یا حق!

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین پنج‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:44 ق.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
ممنون سکوت عزیز
می فهمم چی میگی..چون منم یکی مثل خودتم...
امیدوارم روزی برسه که فقط شادیاتو بنویسی
دلت شاد

رویا پنج‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:37 ق.ظ http://delsokhte.blogsky.com

سلام
همه زندگی من با توجیه و گول زدن گذشت
نمیدونم دلتنگی اسیر من شده یا من اسیر اون
وجود دوستانی مثل شما ست که میتونه سنگینی لحظات رو برام قابل تحمل کنه
در پناه حق

آلبالو پنج‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:00 ب.ظ http://chickenlittle.blogsky.com

آدمایی که خودشون رو تو این محیط مجازی مانیتور می کنن آدمای خاصی هستن معمولا. نوشته صمیمی و دلنشینی بود.

هستی پنج‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ب.ظ http://delshoodegan.blogsky.com

سلام
ممنون که دعوتم و قبول کردی
و خوشحالم که منو دوستت میدونی
این روزها هوای دلم بارانی ست
نمی بارد هی بغض میکند بهانه میگیرد.......
موفق باشی
در پناه حق

نسی جوون جمعه 1 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:46 ب.ظ

به نام خدا
سلام دوست جوونی....خوبییییییییی؟
بازم سر و کلم پدا شد....
بازم مزاحم همیشکی....
اومدم ی هسلام و عیلکی کرده باشم....
بیشتر از این مزاحم نمی شم.....
دست درد نکنه بابت جواب...
خسته نشی یه وقت این همه جواب و میدی...
یا حق!

شیما جمعه 1 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:45 ب.ظ http://just-a-day.blogsky.com

سلام.
امروز همینجوری اومدم.دلم گرفت بلاگتو باز کردم دیدم هنوز آپ نکردی...بر عکس من این روزا اینقدر حالم گرفته است که دلم می خواد همش بنویسم.
دلم خیلی پره...امروز فهمیدم واقعا دیوار شایدم همین سکوت دیوار چه معنایی داره. امروز وقتی بهش تکیه دادم و بهم پناه داد قدرشو فهمیدم و کلی باهاش درد و دل کردم. سرم رو بهش تکیه دادم و از ته دل گریه کردم تا خالی بشم...خوش به حال تو که زود تر از اینا با این سنگ صبور آشنا شدی!

دختری از جنس بلور شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ب.ظ http://www.lovelytimes.blogsky.com

به نام خدا
سلام دوست جوونی....خوبیییی؟
من آپم...
یا حق!

آدمک باران یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:08 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

خوشحالم که مینویسی. چه فرقی می کنه شاد یا غمگین. مهم اینه که هنوز با احساساتت در ارتباطی و این خیلی ارزش داره.
این لطف توئه که منم جزء دوستات نام بردی امیدوارم شایسته ی این لطف باشم. خوش باشی و یگانه

نسی جوون یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:15 ب.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلام همشهری عزیز...خوبی؟
کم پیدائی شدی هااا...؟
راستی من اون یکی وبم و آپ کردم....
البته ۲تاش و آپ کردم...:دی

نسی جوون یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ب.ظ

می دونی وقتی نگاه این عکس همی کنم یاده خیلی چیزا می افتم....
اصلا حرفات و نشته هات و شعرات من و یاده خیلی چیزا می اندازه....
مخصوصا این عکس.... یاده یه صحنه ای می افتم که واقعا دیوونم می کنه....
نمی دونم...یا حق!

فردان دوشنبه 4 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:11 ق.ظ

اینجا بر تخت سنگ/ پشت سرم نارنج زار/ رو در رو دریا مرا می خواند/ سرگردان نگاه می کنم /می آیم، میروم آنگاه در می یابم که همه چیز یکسان است با این حال نیست....نمی دونم شاید این دنیای مجازی کمی نزدیکی جسم را دور می کند و نزدیکی روح را جایگزین می کند..لااقل برای ما آدمهای بی همدم...

بید قرمز سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:51 ق.ظ http://bideghermez.blogsky.com/

سکوت عزیز
ممنون که منو هم از دوستان خودت دونستی.

لیلا چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:20 ق.ظ http://sookoteman.blogsky.com/

سلام. قلم خوبین دارین.از اسم وبلاگتون هم خوشم اومد.
دیوار همیشه ساکته و توی دلش رازهای رهگذرانی که بهش تکیه میکنن و حفظ مینکه

دختری از جنس بلور چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:44 ب.ظ http://www.lovelytimes.blogsky.com

به نام خدا
سلام...خوبی دوست عزیز...
می دوین شاید این اتفاق بافته...شایدم نه.... چون هنوز از چیزایی می ترسم... و تا زمانی که تکلیفه زندگیم مشخص نشه نمی تونم کسی و الکی معطل خودم بکنم....
ولی از بعضی چیزا هم می ترسم....
شاید اصلا نتونم همون نسی قبل باشم....
نمی دونم..... فعلا که هیچی معلوم نیست....
یا حق!

الهام - بی نام پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:57 ب.ظ http://eligoli.blogsky.com

اگه اشتباه نکنم تولد وبلاگته . اگه آره مبارکه

نه.....

نسی جوون پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلام دوست جوونی...خوبییییییی؟
خوب دلم نیومد بدون خداحافظی برم.... چون شما هم جز بهترین دوستای من هستی.... دوست جوونی بلاخره منم باید برم....ولی نمی دونم این رفتن برگشتنی داره یا نه ولی خوب دیگه باید کم کم برم.... می دونی تو بد بازی قرار گرفتم.... ۳تا جلو پام گذاشتن ولی انتخابه یکی از این راه ها واسم سخته.... چون هیچ کدومشون یه ذره هم با خوصیات من شبیه نیست.... ببین دسوت جوونی تو این مدت خوب کم و بیش یه چیزایی از همه دوستایه خوبم یاد گرفتم....می خوام از شما هم تشکر کنم.... و بازم غذر خواهی کنم بابت اینکه خیلی شیطونی کردم و خیلی فزولی کردم.... واقعا شرمندم....
خوب دوست جوونی همیشه واست آرزویه بهترین ها رو می کنم.... امیدوارم به هرچییزی که دوست داری برسی.... و دیگه این همه غم وغصه تو دلت نباشه....
من به این رسیدم که این روزگار آدم و داغون می کنه.... ببین بلاخره این قدر چرخید تا یه جا وایستاد..... کاش الان نمی ایستاد.... ولی خوب مثل اینکه قسمت منم اینه دیگه..... ولی خوب بازم می گم دوستایه خوب هیچ وقت فراموش نمی شن.... همیشه هم تو قلب آدما جا دارن.... من به بقیه بچه ها هم قول دادم که هر وقت که دلم تنگ شد بیام بهتون سر بزنم البته اگه هم سر نزدم نشونه این نیست که دلم واستون تنگ نمی شه مطمئنن یا این جا نیستم یا نمی تونم آن بشم.... بابت همه چیز هم ممنون.... بعضی جاها حرفات خیلی بدردم خورد... مخصوصا بعضی از این شعرااااا....
خوب دیگه برم اگه بخوام بمونم جدی جدی کلی حرف می زنم... من تا ۱شنبه بیشتر نیستم بعدش میرم.... قبلش بازم میام....
ولی واقعا تو دلم موند یه بار یه نفر ازم بپرسه از این دنیا چی می خواستی.......؟
بازم معذرت اگه حرفی زدم..... تا بعد.....!
یا حق!

شما هم که رفتی...
شاید باید بگم....خدا به همراهت......

هدا پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:32 ب.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سلام دوست گلم
چطوری؟
من از شعری که با سبز نوشته بودی خیلی خوشم اومد
. . . .
به منم سر بزن
منتظرتم

فروز جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:36 ق.ظ http://kashiekeder.blogsky.com

سلام
امیدوارم یه دوست خوب مجازی پیدا کنی .

پیدا کردم...دوستانه خیلی خوبی...

مهتاب جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:03 ب.ظ http://jodi.blogsky.com

سلام عزیز . نسبت به من خیلی لطف داری . عزیز من قشنک نمی نویسم این تویی که قشنگ می خونی .
شعری که نوشتی خیلی به دلم نشست . با اجازه شمارا لینک کردم .
شادوسربلند باشی . به امید دیدار.

سیاوشی جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:42 ب.ظ http://arezoo62.blogsky.com

سلام دوست خوبم مرسی از لطفت من خوشحال که دوستی مثل شما دارم
ببخشید یه مدت سر نزدم سرویس قبلیم وبلاگ خراب شده از این به بعد از این ادرس به روز میشم http://arezoo62.blogsky.com من شما را لینک کردم شما هم دوست داشتی این آدرسم جای اون آدرس قرار بده
ممنونم از همکاریت دلت شاد بازم میام..... بدرود

سلام
حتما...

نسی جوون جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:59 ب.ظ

به نام خدا
سلام دوست جوونی....خوبیییی؟
مرسی از لطفت..... ولی بزار یه چیزی رو بهت بگم.... شاید من و خیلی نشناسی ولی من خودم همیشه دنباله آرامشم... ولی نمی زارن.... ببین ناشکری نمی کنم ولی بعضی وقتا می گم کاشکی بچه آخر نبودم.... کاشکی تک فرزند نمی شدم... کاشکی به جایه این همه چیزی که در اختیارم گذاشتن و نداشتم.... البته می دونی مشکل از اینا نیست مشکل از مغزه منه.... مشکل از خودممه که همیشه دوست دارم خودم به همه چیز برسم...دوست دارم خودم همه چیز و واسه خودم تهیه کنم.... می دونی از سال ۲راهنامیی به بعد خودم واسه رسیدن به هر چیزی تلاش کردم... هم درس می خوندم و هم کار می کردم... تازه اون موقعه همه چیز واسم سخت تر بود.... ولی راهی بود که خودم انتخابش کرده بودم... می دونی اومدم یک و ماه و مثلا به بی خیالی زندگی کنم و عین بقیه ادمایه دور و برم که از باباهه پول می گیرن و بعدشم و پول رو به قول معروف می ریزن تو سطل زباله منم خواستم این کار و بکنم... ببین ۲روزم نتونستم این شکلی باشم....دقیقا الان ۷ ساله که دستم تو جیبه خودمه... بارها بابام شده بهم گفته نسی تو میری بیرون پول از کجا میاری....؟ بهش می گم خرجی ندارم بابا.... هر جا میرم پیاده میرم... وقتی بهم پول میدن میدمشون به یه خانواده فقیر.... اصلا نمی تونم خرجش کنم....
ببین اون وقتی رفت خیلی چیزایه من وبرد... من خیلی چیزام و از دست دادم.... چیزایی که خیلی آسون بدستش نیاورده بودم.... ولی اون راحت بردشون.... من هنزو که هنوزه روم نمی شه تو چشایه بابا مامانم نگاه کنم.... تا یکم ساکت می شم سریع شروع می کنن که آره نسی تو این جوری شدی نسی تو اون جوری شدی.... سریع همه چیز و باهم قاطی می کنن... ببین نمی گم فراموشش نکردم.... چون یه دفعه واسه همیشه از دلم رفت بیرون.. من ننداختمش بیرون خودش رفت.... زندگی منم از صفر شروع شد... انگاری تازه متولد شدم.... ولی واسه رسیدن به اون چیزایی رو که داشتم الان دیگه اون توان و ندارم که بخوام مثل اول باشم و بدستشون بیارم..... از زندگی هم هیچی نمی خوام.... فقط تنها جیزی که واسم مهمه اینه که پدر مادرم همیشه سالم و سرحال باشن و یه عمر با عذت خدا بهشون بده.... من هیچی نمی خوام... الانم با این چیزایی که جلویه راهم قرار گرفته نمی دونم که باید چی کار کنم ولی بازم توکل به خدا....
هیچ وقت یادم نیست دله کسی و شکسته باشم ولی دلم و بدجور شکستن... ببین خیلی سعی کردم و تکه هاش و وصل کنم ولی نشد... نمی دونم دوست جوونی آخر و عاقبتم چی می شه ولی خوب امیدوارم هر چیزی می شه سره من بیاد... کسی این وسط آسیبی نبینه.... می دونی اگه برم می تونم بگم بعضی چیزا و درست می شه ولی اگه بمونم اون موقع است که نمی دونم چه بلاهایی سرم میاد....
خیلی ممنونم ازت بابت حرفات.... ببین دور شدن از بعضی چیزا حتی می تونم بگم دور شدن از یه دوست یا از کسی که آدم ندیده باشش هم سخته ولی دوست جوونی گاهی وقتا مجبورت می کنن... به بعضی چیزا و بعضی از کارااااااااااااا...
من نمی دونم بچه کجایه اهواز بودی ولی من بچه شهرک نفتم.... خودتم که می دونی بچه شهرکیا چه جور آدمایی هستن... ولی من یه ذره هم مثل اونا نیستم... ولی خوب زیادی تو ناز و نعمت بزرگم کردن... واسه همین که بعضی چیزا رو واسم زور می کنن.... اگه بدونن من این همه کار می کننم باور کن یه بلایی سرم میاد... البته نه اینکه خانوادم مخالف کار کردن باشن نه عزیز ولی خوب رویه من زیادی حساسن... خیلی چیزا رو واسم می خوان که من هیچ کدومش و قبول ندارم... شایدم من زیادی قانعم.... ولی در کل بازم شکر.... همینی که دارم و هزار بار شکر می کنم.... همیشه هم با افتخار می گم که چنین خانواده ای دارم....
بازم میام... هنوز ۲روزه دیگه مونده.... پس فعلا.....یا حق!

آرزو شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 ق.ظ http://avayasemani.blogsky.com

سلام دوست مهربونم
متشکرم که بهم سرزدی . خوشحالم کردی باز سربزن.
وبلاگ شما هم جالب و دوست داشتنی
پیروز و سربلند باشی

نسی جون(ناراحت) شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلام دوست جوونی.....خوبیییییی؟
خوب دیگه امروز روزه آخره... نمی دونم چرا اولین وبلاگی که باز کردم وبلاگ شما بود.... نمی دونم.... اصلا دلم نمی خواد که بگم... ولی خوب مجبورم....
بازم بابت همه چیز ممنونتم..... دوست خیلی خوبی هستی.... هیچ وقتم فراموشت نمی کنم.... نمی دونم شاید این رفتن برگشتنی داشته باشه ولی اگه نداشت تورو خدا بدی دیدی حلال کن.... مرسی که تو این مدت به تمام حرفام گوش دادی و راهنماییم کردی... می دونی تفاوت تو با بقیه دوستام تو این بود که همون یه جمله ای که می گفتی توش کلی حرف بود.... در واقع همیشه تو همه جملاتت کلی حرفه... کافیه آدم فقط یکم توجه کنه به حرفات... یکم تو عمقه حرفات بره می تونه خیلی چیزا رو بفهمه....
خوب دیگه من برم کم کم... دوست جوونی همیشه سعی کن خنده رو لبات باشه... ببین به تو نمی تونم نصیحتی کنم چون خیلی بیشتر از من درک و شعورت بالاست.... خودت همه چیز و می دونی.... ولی این و به همه می گم همیشه خنده رو لبات باشه... مواظب خودتم باش.....
یا حق!

ممنون...
امیدوارم بازم بیایی و بنویسی...

دختر برفی شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ب.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سلام
خوشال میشم منم بلینکین :)
. .. .. .
بهم سر بزن
منتظرتم :)

آدمک باران دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ب.ظ http://adamakebaran.blogsky.com

هنوز امتحانا ادامه داره؟

آره...امان از ما برده..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد