گذری بر گذشته ها کردیم......
با دوستای قدیمی...
چند شب پیش یه جای رفته بودم...جمع دوستان بود و...
خوب دوستانه دورانه کودکی...
خوش گذشت...واقعا دوست هم دوستای قدیمی...
کنارشون آرامش داشتم...لذت می بردم...
یادی از خاطرات کردیم...
یاده روزی که برف بارید...و کلی برف بازی...
آدم برفی ساختن ها...
یادی از بازی گوشی های دوران دبستان...راهنمای...
وای چقدر ما تو مدرسه شیطونی می کردیم....
می دونید حسه عجیبی داشت....
شاید در کنارشون لذت داشت...
یاد فوتبال بازی کردن و استقلال ...پرسپولیس...
دعواهای سره اوت شدن...کرنل شدن...و بلد نبودن آفساید...
علی می گفت حمید پیر شده ....
اره سنش زیاد به نظر می رسه...
گفتم کجای فلانی زن گرفته و بچه دار هم شده...
یادی از خل بازی های مجتبی...
یادی از استخر رفتن ها ....
یادی از آب دادن ها...
یاده اون روزها که من شنا بلد نبودن...وای چقدر من را اذیت می کردند...
مثلا می خواستند شنا یاده من بدن..
.من را می بردن وسط پر عمق و می گفتن شنا کن...
وای...و می خندیدند...
یادی از گروه نمایش دبستان....
یادی از ناظم مدرسه که گاهی تنبیهمان می کرد...
یادی از علی که دریا اونو از همه گرفت...
و شاید الان فقط خاطراتش کناره ما بود...
یاده امیرحسین...
که رفت مسافرت....و دیگه نیومد....
هنوز خنده هاش یادمه....
یاده هر دوشون گرامی...
یاده پیچوندن مکرر مدرسه....که کلی تعهد از ما گرفتن...
یادی از چهارشنبه سوری ها...
یادی از مصطفی که می خواست تکنو بزنه اما بلد نبود...
بچه ها می گفتن برقص....و کلی خنده...
یادی از دوچرخه سواری ها.....
تو اون گرمای تابستون...
یاده آب بازی تو گرما....وای که خندها همراهش بود ...
یادی از اون زمانی که معلم ها را چقدر اذیت می کردیم...
و شاید ما را بخشیده باشن...
خوب خیلی از بچه ها سربازی رفته بودن...
بعضی ها هنوز سرباز بودن...و کچل...بعضی ها معاف...
بعضی ها هم بی خیال از سربازی....مثلا دانشجو...
بعضی ها هم معاف از سربازی شده بودیم...
و دلسوزی می کردیم برای اونایی که سربازی رفته بودن...
هوا سرد بود....یعنی نه زیاد سرد....شاید خنک
خوب بچه ها سیگار روشن می کردند...
نمی دونم اما تو این جمع فقط من و یکی دیگه سیگاری نبودیم...
نمی دونم شاید اونا یاد گرفتن که غم هاشونو تو دوده سیگار کنن ...
و دودش کنن بره تو آسمون...!!!
خوب گشت اون همه گذشته که شاید گاهی حسرت بودن تو اون دوران
را باید با خودت همیشه همراه داشته باشی...و زمانی که بزرگ می شی
می فهمی که زندگی خیلی سخت تر از اونه که بخواهی مثله اون دوران
همه چیز را بازی احساس کنی...و منتظر باشی که راحت بازنده و راحت
برنده بشی..و شاید یه شکست یعنی یه تاثیره طولانی تو زندگیت...
.تو این زندگی باید جنگنده بمونی همیشه بجنگی...
.
ولی گاهی باید بدونی هر دوستی ارزش احترام و وقت گذروندن را نداره...
و بهتره برای هر کسی حریمی مشخص کرد تو دوستیهات...
دیوار!
واییییییییی خیلی عالیه دیواری!!
ببخشید اول سلام...
خیلی خوب نوشتیش...
همه اش رو حس کردم...چقدر منم دلم هوای دوستان دوران کودکیم رو خواست...مرور خاطرات گاهی خیلی لذت بخشه البته همیشه آخرش یه حس تلخ داره...روزگاره...با سختی و آسونیش میگذره... و ما همیشه با خاطراتش سیر می کنیم...
باید حریم دوستی ها حفظ شه اما نباید هم یادمون بره اگه دوستی ارزش واقعیه دوستی رو درک می کنه باید تا ته خط کنارش موند و پای دوستیش ایستاد...
خوشحالم که حتی برای چند لحظه آرامش داشتی و حتما بهت خوش گذشته...
امیدوارم این آرامش ادامه دار باشه...
یا حق
سلام
مرسی اومدی
خیلی وقت نبودی
منم خیلی وقت نبودم
به خاطره تعطیلات
زود زود بیا پیشم
به این یکی بلاگمم بیا
تابعد
یادش به خیر چه دورانی
خط به خط این حوادث برا منم خاطره است
. . .
گلوله برفی هایی که تو سر هم می زدیم
تو حیاط دانشگاه
و مامورای انتظامات که دنبالون می کردن تا دخترا و ژسرا را جدا کنن
. . .
دورن راهنمایی و فوتبال بازی کردن تو کوچه
کل زدن سر آبیو قرمز
تمام کتک کاری ها و مسخره بازی ها
. . .
گروه تئاتر دبیرستان
قهرمان ها و افسانه ها
. . .
یاد دوستی های قدیمی
بازی های بچگی
یاد بهترین دوست دبستانم
که سال ها ژی شتو خاطراتم گم شد
یاد گروه سه تفنگ دار تو دبیرستان
. . .
یاد در رفتن از کلاس ها
پرسه زدن تو خیابون ها
سرکار گذاشتن مردم
سر کار موندن ها
. . .
چه دورانی بود
چقدر دلم تنگ شده
. . .
ممنون که باعث شدی به خاطر بیارم
دوباره
. . .
با بزرگ شدن مخالفم
وحسرت خوردن
. . . .
دوران خوبی بود
خیلی خوب
بعضی هاش خیلی دور
بعضی خیلی نزدیک
و می دونم باز هم خواهند بود
. . .
تو زندگی من نه بچگی معنا داشته
نه بزرگی
همیشه هردوشو با هم بودم
هم زمان که تو دوران بچی می خندیدم
با هم سن هام می گشتم
یک دنیا تجربه
یک قرن و زندگی و مسئولیت
همشون با هم بودن
. . .
از ۷ سالگیم به بعد
تا همین امروز
تا سال هابعد
من هم یک دختر بچه ام
هم یک زن
!!!
هرچی میمونه همین رفاقتها و خوشی و بدی هاست .
؛؛ ولی گاهی باید بدونی هر دوستی ارزش احترام و وقت گذروندن را نداره... ؛؛ با این حرفت هم فوق لعاده موافقم .
بازهم میگم ،زیبا می نویسی ،خوش بحالت !
دیدار دوستای قدیمی و صمیمی گذشته خالی از لطف نیست ...
هر چند افسوس گذشتن پاکی روزهای کودکی رو به همراه داره ...
ولی برای بازسازی و صیقل روح خیلی خوبه ...
(برداشت آزاد )
سلام خوب هستید؟
ممنون که به وبلاگ من سر می زنید.
نوشته هاتون خیلی صمیمی هستند.و به دل مشینه.
راستش امروز با این که وقت نداشتم نشستم کل پستاتون رو از اول تا الان خوندم عالی بود و بعضی وقتا خیلی تلخ نوشتین نمیدون حرفاتون خیلی برام آشنا بود.احساس کردم دارم حرفهای دوست خودم رو میخونم کاملا با همین طرز فکر شما.
اون هم مثل شما همیشه فکر میکرد اگه کسی رو دوست داری باید به سبک خودت دوست داشته باشی یعنی هیچ وقت بهش نگی.وقتی وبلاگتون رو خوندم فهمیدم شما هم مثل ما هستید با همون علایق با همون دلتنگی ها ولی جدا حیف نیست شما که کسی رو دوست دارید بهش نگید که وقتی میره حتی پیش خودش یه لحظه این فکر رو نکنه که ممکنه شما هم از این جدایی ناراحت بشید.
در هر صورت از نوشته هاتون لذت بردم.امیدوارم همیشه موفق باشید.بهترین ها رو براتون آرزو می کنم.
بازم به من سر بزنید.خوشحالم میکنید
شهید رجایی
سال نوت مبارک
بالاخره آپدیت کردی !!!!!!!!!!!!!!
ای بابا چرا من فکر می کردم صاحب وبلاگ دختره ؟!
نوشته ات رو خوندم , همش زندگی ای بود که اطراف ما جاریه
گذشته همیشه جذاب بوده این حس نوستالژیک گاهی می تونه مثل نوشته و احساس تو درعین زیبا بودن پر از حسرته .
هی می گذریم و فکر می کنیم زمانه که داره می گذره
هی می گذریم.
سلام دوست عزیزم
پست قشنگی بود
گرچه کلمه دوستان من رو اذیت می کنه
آخه همه چیزی که داشتم دوستام بودن که ...
وبلاگم رو آپ کردم..
منتظرم دوست خوبی.
بای...
چقدر زود دیر شد . . .
اگه می خوای علتشو بدونی به هر دو تا بلاگم یه سر بزن
tnx
سلام قشنگه
همه چیز نقش سایه ها س روی دیوار ترک خورده ی زمان
سایه هایی که یه زمانی خودمون بودیم
و الان
میتونیم مث پرده ی سینما سایه های رو دیوار رو ببینیم
ببینیم که چطوری ما رو به اینجا رسوندن
گذشته ها رو نمیشه فراموش کرد
اسمت منو یاد یک نوشته ی قدیمی انداخت که یکی دو سال پیش نوشته بودم
دوست داشتی بخونش :
http://daryaaaa.blogfa.com/post-1.aspx
سلام چطوری دوست قدیمی...
حالا دیگه ما رو نمیشناسی؟!؟!؟
ما که همیشه به یادت و به عیشت هستیم و همیشه کنارت هستیم.یادت نیست.؟!
حالا دیگه ما رو یادت رفته...!
یادمه ۳ یا ۴ سال پیش بود که پای ثابت اینجا شدم...البته این اوایل دیگه توی نت نیستم.یعی اصلا نیستم.مشغول کار و زندگی و رزمرگیهای همیشه شدیم دیگه!
یادمه اخرین باری که اومدم اینجا دیگه نمینوشتی!
اما حالا انگار زمان زیادیه که مینویسی.
جز دوست های واقهعیت نبودم.فقط مجازی...!
مردی که دارد درد...!علیرضا...البته الان اونجا دیگه برای من نیست.یعنی هیچ جا برای من نیست!
خیلی وقت بود قصد کرده بودم یه سر به نت بزنم که بالاخره موفق شدم.
از حالت بی خبرم نکن.
آره...یادمه...همون مردی که درد داشت ...
منو یاد خاطراتم انداختی
سلام
درکت میکنم
انگار هر چی بزرگتر میشی از معصومیتت کاسته میشه و نیاز به یه دیوارو حس میکنی که به دور خودت بکشی
تا از گزند دیگران در امان باشی
حتی از کسانی که روزگاری نزدیک ترین بودن
هر چی باشه بعضی ها زود عوض میشن
از اینکه سر زدی بهم خوشحالم کردی
بازم بیا
ای کاش زمان از این هم سریعتر بگذره
ایکاش سریعتر فقط بگذره
همیشه جاری باشی
سلام
گاهی که با هم می شیم البته خیلی دیر به دیر و به واسطه بهانه های باز هم بزرگترها زمان بی معنی می شه حال می ره وانگار غرق دریای سر خوشی می شویم هرچند .......نوشته ات موجب شد بی بهانه لبخند بزنم .سلامت باشی.
خوب آره انگار گذشته به حالمان رنگ می دهد شادابش می کند..می دونی همه اش هم خوب نبوده اما خوب خوبیش در اینه بدیهایش را پشت سر گذاشتیم و خوب رفته ،رفته است دیگر اما این آینده نا معلوم و دیدن درست تر زندگی (نه اینکه این دید درست است نه بلکه حالا می فهمیم انقدر ها هم دلچسب نیست اما باید ادامه داد) بدجوری سرگیجه مان می دهد.
آره باید حریم ها را خوب مشخص کرد.
سلام
میام...
به زودی...
سلام خاله به من هم سر بزن تا تنها نباشم
خالههههههههههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟
نوشته شما خیلی خوب بود . دوستان قدیمی را دوست دارم
سلام
دیگه از اون up های قشنگتون خبری نیست!
تموم لحظات زندگیتون لبریز از شادی.
و امیدوارم up نکردنتون نشونه مشغله باشه نه ناراحتی.
بهترین ها رو براتون آرزو می کنم.
آری چشمک خیال است و شاید عشق هم سوءتفاهم قرن ۲۱
به وبلاگم خوش امدی.آهنگ رو میتونی از اینجا دانلود کنی:http://northhacker.googlepages.com/Eshghebipayan.mp3
سلام دوستم اپم مرسی بهم سر زدی بازم بیا پیشم خوشحال میشم در پناه عشقت
سلا به شما دوست عزیز
ازمن به تو نصیحت
مثل شقایق زندگی کن کوتاه اما زیبا
مثل پرستو کوچ کن ماه به ماه اما هدفمند
ومثل پروانه بمیر دردناک اما عاشق
باحضور گرمت مرا خوشحال کردی
به این وبلاگم هم سر بزن تازه
شعر شاکی گزاشتم نظر بدی
قربانت کلبه عشق
سلام به تو دوست عزیز
وبلاگ خوبی داری
وقت کردی به ما هم سر بزن
موفق باشی
گله دارم خانومی!
گله دارم! به ما سر نمیزنی!
موفق باشی...
نمیدونم اینو دیدی یا نه، اما اگه ندیدی حتما" ببینش: http://elite.wision.info
مرد باران
mohammadblogs@yahoo.com
http://rainct.blogsky.com
سال 1387 هـ.شـ.
یکی از بهترین لحظات زندگی٬ یاداوری خاطرات شیرین گذشته هست.... کاش تکرار پذیر بودند ...
سلام...لطف کرده بوید به وبلاگم سر زدید به رسم دب برای بازدید اومدم...خب یک پست رو خوندم و با اینکه نوشتن از یک اتفاق روزانه بود اما نکات جالبی توش پیدا کردم..امیدوارم بقیه رو هم که وقت کنم و بخونم همینطور باشید....موفق باشید
اوه اوه چه دلی داری
من که یاد دوران مدرسه می افتم از شدت غم قلبم می گیره دلم به شدت برا اون روزا تنگ شده.
خیلی از نظرات خوشم میاد !
کوتاه ولی پر از معنی :)
قربووووووووووووونت بره دختر برفی
جیگرتو عشقههههههه
روزات برفی :X
سلام دیوار خوبم
من دوباره اومدم ...
هنوزم بهم سر می زنی ؟
سلام دوست من
مثل همیشه پر مفهوم و با احساس .
خیلی کم پیدایی .
به روز هستم .
خدانگهدار
آخ که چه دورانی داشتیم ...چه دورانی داشتین
چقدر خوش گذشته ... من که دیگه حوصله ی دوست جدید ندارم ... دوستای دبیرستان راهنمایی دبستان بیشترشون هستن ... همینا بسن دیگه دوست دارم بقیه شون رو هم پیدا کنم :)
چقدر این حس قشنگن ... متنی که پر از حسه همیشه توی چشمای من اشک جمع میکنه ... این متنم الان از اون متنا بود ...
و چدر سخته که آدم دوست رو از دست بده ... مثل علی و امیرحسین ... روحشون شاد :)
دلگیر نشو اگه الان کم میام یا نمیام باشه ؟ این دو ماه تموم شه فقط ... برام دعا کن :)
ااا راستی من نمیدونم چرا سلام بلد نیستم اول کامنتام بکنم !! حالا به جاش الان خداحافط :)) (چشمک)
سلام ... جان
سلامممممم
همیشه برای ما گذشته شیرین
اینک سخت
و آینده سرشار از رویاست
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و اگر خداوند کسی را شایسته خلقت
بایسته انسان بودن دانسته است
بی شک
لیاقت احترام و محبت مرا دارد.
شاد باشی
و سلامت
سلام !
ممنون ! من دلم خیلی نازک نیست ! گهگاهی یادش میافتم. اینم بگم رنجهای بشری گاهی به دست بعضی ها درست میشه !!!!!
بازم ممنون !
کاش همه خاطرات خوب بودن....
سلام آپم بیا
zendegi-sakhte.blogsky.com
سلام
سلام
صد تا سلام
بلاخره اومدم
یعنی تصمیم گرفتم که بیام
تو این مدت نوشته هاتو خوندم و اروم شدم
ولی نتونستم نظر بدم
اپ کردم
خوشحال میشم
بازم بهم سر بزنین و با نظرای قشنگتون ارومم کنین
نذار هر رهگزری که رد میشه رو دلت یادگاری بنویسه
چون بعدن پاک کردنش سخته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عشق عشق می آفریند
عشق زندگی می بخشد
زندگی رنج به همراه دارد
رنج دلشوره می آفریند
دلشوره جرات می بخشد
جرات اعتماد به همراه دارد
اعتماد امید می آفریند
امید زندگی می بخشد
زندگی عشق می آفریند
عشق عشق می آفریند
.
چه جالب.منم به این نتیجه رسیدم که هر کسی ارزش وقت گذاشتن نداره اما نمیدونم چرا آدم نمی شم!
سلام من آپم بیا
zendegi-sakhte.blogsky.com
سلام
خوبی مرد
من ترسی ندارم از چی بترسم از کی بترسم
تر مال وقتیه که دل بستگی داشته باشی
اما کمی تو دلم تر هست که اوقدر دیر نشه که نتونم برم /....
گاهی یاد دوستاییی می افتم که یه روزی فکر می کردیم تا ابد با همیم و حرف نزده حرفهای همو می فهمیم ولی الان حتی یه کلمه از حرفهای همو نمی فهمیم!!!
سلام دوست خوبم.
بعد از مدتها دوباره به روزم.
بی صبرانه منتظر قدمای گرمتم تا یخای قلبمو آب کنن.
پس سری بهم بزن.
از حظورت خوشحال میشم
شاد باشی...
سلام دیوار
یه مدتی نبودم
خیلی اتفاقا افتاد اگه شد می نویسم
ممنون که به یادم بودی
شاد باشی و یگانه
در پناه ایزد منان
سلام
خوشحالم که برگشتی...
ممنون که به من سر زدی...
موفق باشی...
این رو حتما" ببین، خیلی جالبه: http://paayeras.com
من update کردم، دوست داشتی بیا...
مرد باران
mohammadblogs@yahoo.com
http://rainct.blogsky.com
سال 1387 هـ.شـ.
سلام ... من اینجا تازه واردم ... منم کلی از این خاطرات دارم با اینکه هنوزم می رم مدرسه .... ولی هیچ وقت دوران دبیرستان رو دوست نداشتم با اینکه همه می گفتن بهترین دورانه ... امیدوارم همیشه خاطراتتون شیرین باشه...