با سلام..
بابا بهش می گم ..... فراموش کن...
بهش می گم....بابا کجایی...شاید خاطرت هم نمونده باشه.....
....می گه...بابا نمی تونم...
نمی تونم ....یاد ببرم روزهایی که از عطش دیدنش سالها می گذشت...
نمی تونم.....یاد ببرم شبی را که ساعتها از شوق دیدنش دل تو دلش نبود...
نمی تونم....یاد ببرم ظهرهایی که با هم نگاهامون را یکی می کردیم.......
...نمی دونم....شاید دنباله تو...من می گشتند.....
نمی تونم .....یادببرم اون خنده شیرین..................................
....نمی تونم یاد ببرم فرار از مدرسه ...فقط بخاطر تو.......
....نمی تونم از یاد ببرم....
اما شاید باید فراموش کنی...چون فراموش شدی...
آره بابا دیواری بودی....دیواری موندی...
خاطره شدی....خاطره بمون...............
سکوت کردی....بازم سکوت کن...
خدا کنه حداقل خاطرمون مونده باشه.....
نمی دونم اما خیلی سخته....
نمی دونم ........فراموش کردنت خیلی سخته...
بابا خودم هم بخوام....دلم راضی نمیشه...
می دونی این دله بی چاره....
چقدر بی دلی گشیده...بابا به خودم می گم...
حداقل دلت برای دلت می سوخت..........
.....غرور....سکوت.....
چرا.....................................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هنوزم دوسش داری...
غرور...سکوت....
با ما چه کردی.......
اما می دونی اگر نبودی....(سکوت و غرور)
شاید خاطراتشم نبودن....
شاید اون دلی که دل داده بود ....حالا نبودش...
شاید هیچ وقت معنی دوست داشتنه واقعی را درک نمی کرد...
شاید جزئی از فراموش شدگان بود...
شاید تو را نمی دید و از دیدنت لذت نمی برد...
شاید ...آخرش حالا تنها نبود.....
تنهایی با سکوت هم زیباست...
حداقلش اینه که هنوز از عشقت ....نه....نشنیدی...
شاید سرگرمی...شاید داری خودت را گول می زنی....؟؟؟
پس سرگرم باش...سرگرمه عشقی باش که معلوم نیست عشقه کیه !!
معلوم نیست عشقش کیه...یعنی تویی....آره....خودت را گول بزن...
من این را به خودم می گم...
اما کیه که گوش کنه
!!
اگر...
من
اگر قو بودم رفته بودممن
اگر قطار بودم دیر می کردمو
اگر آدم خوبی بودمبیشتر از حالا با تو حرف می زدم
و
اگر به خواب می رفتم خواب می دیدمو
اگر می ترسیدم قایم می شدمو
اگر عقلم را از دست بدهم بی زحمت سیم هایت را در مغزم نکارمن
اگر ماه بودم سرد می شدماگر
کتاب بودم خم می شدمو
اگر آدم خوبی بودمفاصله های میان دوستان را درک می کردم
من
اگر تنها بودم گریه می کردمو
اگر با تو بودم آسوده خاطر بودمو
اگر دیوانه بشومباز هم میگذارید با شما همبازی شوم.
راجر واترز(پینک فلوید)
زیبا بود.
سلام
زیبا بود.مرسی از حضور گرمت.
شاد و موفق باشی
**************************************سارا*****
سلام و ببخش به خاطر تاخیر این مدت..
شدیدا درگیر امتحانات بودم ...چقدر این نوشته دلنشین بود کاملا معلوم بود حرفایی نوشته شده که بارها و بارها دلت تجربه شون کرده...
بابا به خودم می گم...
حداقل دلت برای دلت می سوخت..........
وقتی این جمله رو خوندم دلم سوخت...به خاطر تمام لحظه هایی که دلم سختی کشید بی اینکه شکایتی ازش بکنه...
شادی موسیقیه لحظه هایت...یا حق
بله ! مگه می شه آدم یادش بره ؟
سلام
من هم مثل تو شکست خورده عشقم و نارفیق زیاد دیدهام.
شعر خوبی نوشتهای که حرف دل اکثر جونها است.
خوشحال میشم که یک سر به سایت من هم بزنی.
سلام احوال شما؟ خوبین؟
مرسی ممنونم که بهم سر زدین.خوشحال شدم.
پست جالبی بود و اگر... مرسی قشنگ بود....
بازم منتظرتون هستم. شاد و پیروز باشید. در پناه خدا. یا علی.
سلام دوست عزیز
سکوت بین من و تو خیلی طولانی شد . کوتاهی از منه ببخش.
مطلب که نوشتی خیلی قشنگ و با احساس بود .
شاد و سربلند باشی
به امید دیدار
سلام
واقعا متن پر معنایی بود... حرفای سکوت دیوار همیشه سرشار از حقیقته... میدونی واقعا درسته حالا که فراموش شده ایم این دل کنار نمیاد..... پس به امید رهایی از هر چی دلبستگی محال... دلت شاد
سلام
آموزش مسائل جنسی و پیشگیری
فرهنگ جنسی در ایران
تبادل لینک = اطلاع دهید
کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پریشا نی نداشت کاش برگ های آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت...
دلت شاد
سلام
قشنگ بود
ممنون از نظرتون
امید .......... تنها تفاوت زنده و مرده است ..... به امید روزی که هیچ کس از کسی نگیردش......
سلام
تقریبا تمام مطالبتون رو خوندم
نمی دونم اما فکر کنم شمام از اون آمای زخم خورده ی روزگار باشین که یه بی وفایی باعث نوشتنش شده!!!
واقعا بعضی وقتا که میام توی وبلاگا یه گشتی میزنم همیشه از خودم میپرسم چرا؟
واقعا چرا همیشه بین 2 تا ادم یه دونش بی معرفته همیشه بایدیه نفر تنها بمونه و با خاطراتش زندگی کنه...!
شاید به خاطر اینه که ما ادما هنوز معنی عشقو خوب نفهمیدیم شایدم باید غصه بخوریم یا به قول معروف : شمعیم و خوانده ایم خط سرنوشت خویش ، ما را برای سوز و گداز آفریده اند!
.....
من لینکتون کردم اگر دوست داشتین شمام لینک کنید
....
در هر صورت امیدوارم که موفق باشید هر جا که هستید و دلتون پر از شادی و لبتون پر از خنده باشه !
و اینم به عنوانه یه خواهر بگم که : فراموش کن سختیاتو اما ازشون عبرت بگیر
دل بکن از غم های پوچ که هیچ کاری برات نمی کنن
فقط بخند که این دنیا ارزش هیچی نداره...هیچی...!!
نذار اینو وقتی بفهمی که خیلی دیر شده باشه!!!
می دونی من آدمی هستم که خودش به خودش بی وفایی کرد!
سلام
خوب نوشته بودید
جوابتون به رضوان عزیز جقدر دلمو به درد آورد ... :(
پاسخ :
می دونی من آدمی هستم که خودش به خودش بی وفایی کرد!
جوابتون به رضوان عزیز جقدر دلمو به درد آورد ... :(
پاسخ :
می دونی من آدمی هستم که خودش به خودش بی وفایی کرد!
از این تکه نوشتت خیلی خوشم اومد
شاید اون دلی که دل داده بود ....حالا نبودش...
شاید هیچ وقت معنی دوست داشتنه واقعی را درک نمی کرد...
شاید جزئی از فراموش شدگان بود...
شاید تو را نمی دید و از دیدنت لذت نمی برد...
شاد باشی و بی همتا
به نام خدا
سلاممممممممم...خوبیییییییییییییی؟
خدا رو شکر همه چیز داره کم کم درست می شه....
دیدی گفتم بر می گردم.... البنه برم گردوندن....
ببین من وبلاگم آپ شده ولی خودم هم خبر نداشتم.... دوست داشتی بیا...
حالا بخونم نظر بدم....
وایییییییی....
چی بگم که کلی حرف تو جمله هات هست....
ولی به نظر من غرور بیشتر می تونه آدم و از خیلی چیزا دور کنه حتی شاید خیلی چیزا رو از آدم بگیره... ولی سکوت نه...
آدم می تونه از سکوت طرف مقابل خیلی چیزا رو بفهمه... ولی می دونی ما آدما بعضی وقتا سکوت و نشونه یه چیزه دیگه می دونیم.... فکر می کنیم با نگفتن بعضی چیزا طرف هیچ علاقه ای به ما نداره....
آره والا این دل آدم خیلی دست کاره آدما میده....
دیواری بودن به نظر من خیلی زیباست....... ببین شاید خیلی چیزا فراموش بشن ولی یه آدم و نمیشه فراموش کرد... و مطمئن باش فراموشم نمیشه... حتی اگه از سنگ یا یخ باشی.......
وای که اون موقع چه بازیه قشنگی می شه......
دوست جوونی بیشتر مواظب خودت باش.....
یا حق!
سلام منم نیلوفری که روزی مرداب نشین بود اما امروز مثل همه ی آدما راحت زندگی می کنه.........
دیگه نمی خوام مرداب نشین باشم چون من چند قدم به جلو رفتم و دیدم چیزی که انتظارش را می کشم فقط چند قدم جلوتر است.............
چیزی به نام عشق.........
تو چرا فریاد نزدی چرا این دیوارو نشکستی؟؟؟؟؟؟؟
می دونی....دیگه خیلی دیر شد !!!
شادیها بهانه نمی خواهد
گریه هاست که بهانه می خواهد
دلت شاد
سلام
نمیدونم این غرور و سکوتی که عشق و از ما دریغ میکنه هنوزم خوبه
تا کی باید پای این غرور بمونیم
تا کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در پناه حق
خانه ی کوچک دل تنگم
در فراسوی شهر خاموش است
در سکوتم هزار راز بود
مرهم زخم دل فراموشیست
سلام
چقدر اگر ولی میدونی در اگر نتوان نشست!!!!!!!!!!!
جالب مینویسی فقط یه کوچولو اشکال تایپی داری
شما لینک شدین
به امید دیدار شما در کلبه ما
موفق و پیروز باشین
ای کاش می توانستم.....
ای کاش میتوانستم......در برابر لحن محزون آن صدای غریب کمی فقط کمی تاب بیاورم صدایی که فریاد بود فریاد دل که هر دم ناله می کرد: نکن....با من ناسازگاری نکن.... تو عاشق شده ای مگر نمی بینی که من چگونه پر حرارت وبا اشتیاق می تپم این تپش ها از آن عشق سوزان است......
آه....
آه.....
دل من...دل بیچاره ی من....اگر آن روز چشم بر خواهش چشمهایش نمی بستم... اکنون تو نیز در این سینه ی تنگ بی قرارو آشفته نفس می کشیدی....
من بی وفا بودم...
حق با توست دل من.....من بی وفا بودم.....
سلام
جالب بود
چون خالی از همه چیزهایی بود
که حرفشونو زده بود
نوشته هاتو دوست دارم
بازم بنویس
مشکلی که نداری اگه لینکت کنم ؟
قهرمان فراموش شده
شما لطف دارید..
من خیلی از دیدن لاگ شما لذت بردم و فقط یه ایراد کوچولو توی ترجمه شعر if اثر جاودانه پینک فلوید دیدم که " اگر قانون بودم می شکستم " رو نوشتین اگه کتاب بودم خم می شدم که از دید کتاب قانون همونه ولی این معنی واضح تره
متشکرم به خاطر مطالب زیباتون