..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

اینم میخواهم بزارم ...

یادم آید   تو به من میگفتی

از این عشق حذر کن

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی  چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق   ندانم

سفر از تو  هرگز نتوانم   نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو  پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم   نه گسستم...

 

باز گفتم که تو صیاد و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق تو ندانم . نتوانم

فریدون مشیری

خسته و دل شکسته و...

سلام

بابا من دیگه خسته شدم.شدیم مثله آدم آهنی

برو دانشگاه.برو سره کار و برو...

پس کی میری شمال / تفریح /باغی که نداری /ویلایی که نداری

زندگیمون همه اش شده  دلواپسی و نگرانی از آینده 

بابا یه خورده  دیگه بگذره میشیم.

دلمونو که هی میشکنه چیکارش کنیم...............................................................

راه.

دور یا نزدیک

                 راهش می توانی خواند

هر چه را آغاز و پایانی است

                                 حتی هر چه را آغاز و پایان نیست!

فریدون مشیری

...

...

من نمی دونم چرا اینقدر از این ... خوشم میاد

زیرا در آخر یه جمله نوشته شده که میاد همون انتظاری که خواننده

از اون متن داره را به اون میرسونه

حالا شاید منظورمون اون نباشه ولی آخرش اینه که...

سلام

من زیاد اهله این عاشق بازی ها نیستم (البته اون کسی رو که دوست داری باید لیاقت دوست داشتنه تو رو

داشته باشه اگر کسی باشه لیاقت داشته باشه ما هم دوستش داریم...)

خوب. این شعرو خوندم خیلی خوشم اومد تقدیم به همه ........ میکنم

 

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟

شب از هجومه خیالت نمیبرم خوابم.

 

تو چیستی که از موج هر تبسم تو

بسان قایق سر گشته روی گردابم!

 

چه آرزوی محالی است زیستن با تو

 

ترا به هر چه گویی به دوستی سوگند

هر آنچه خواهی از من بخواه صبرمخواه

 

این شعر از کتابه فریدون مشیری بود و من خیلی جاهاشو حذف کردم

روحت شاد فریدون مشیری

 

هنوز سره کارید؟

ما که هنوز سره کاریم شما چطور...

غول

می خوام براتون قصه بگم

حرفهای سر بسته بگم

قصه یه مرده کوچک

اگه بتونم

 

غولی بود به اسم غران غران

غولچه ها تو خونشون می موندند

می خوردند و می خوابیدند و می نوشیدند

 

 

آقا غوله یک ردای سرخ بر تن داشت

یک شب کلاه آبی روشن به سر می گذاشت

و این لباس خیلی بهش می آمد

وسط علفزار

ماجرای بزرگی برای آقا غوله پیش آمد

سرنجام هوای تازه...

می نوشید  می خورد و یل للی _تل للی میکرد

و یک روز _هورا

غولچه ها یک جوره دیگه هورا کشیدند

هوووووووووووووووورا

 

به آسمان نگاه کن رود را تماشا کن راستی زیبا نیست

آقا غوله چرخ میزد  تا برای گردش جایی پیدا کنه

و آن وقت یک روز ...هورا!

 

غولچه ها یک جوره دیگه هورا کشیدند

اینجوری   هوووووووووووووووووورا

هووووووووووووووووووووووورا

پینک فلوید(راجر واترز )

چی بگم

 

نزدیکه خونه ما یه بیمارستان مخصوص اوناییکه سرطان دارن

هر کسی اونجا رو ببینه می گه آخره دنیا برای این سرطانیهاست

شاید شلوغ ترین جا یا از نظر آلودگی هوا جزوه بدترین جاهاست

اگر من سرطان داشتم حاضر بودم بمیرم و درد بکشم ولی آنجا برای درمان نروم.

 

از این مسئولانه شریف! می خوام یه سری هم آنجا بزنن

 

 

ای خدا خودت همه رو سالم نگه دار...

...

سلام

چیزی برای گفتن ندارم جز ارزوی سلامتی برای همه...

ای عاشقانه...

با سلام

چرا وبلاگها همش شده دردودله دله عاشقا.

با با یه ذره به مشکلاته همه نگاه کنیم تا ببینیم چرا اینطوری شدیم

عاشقی بیش از حد ما رو از زندگی عقب میندازه

یه روز میشه همه میرن حتی اون که دوستش داری اون وقت تو می مونیو یه دله شکسته

پس بیخیال سیر کن البته تو این عاشقانهات

عزیزم هر چیزی جنبه میخواد اگر نداری دنبالش نرو.

والسلام...